ناصر اطروشحسن اُطْروش، شهرت ابومحمد حسن بن علی حسینی، ملقب به ناصر کبیر، ناصر اطروش و الناصرللحق، از فرزندزادگان امام حسین علیهالسلام و سومین فرمانروای علویان طبرستان در سده سوم است. فهرست مندرجات۲ - تولد ۳ - زهد و مرتبه علمی ۴ - سفر به طبرستان ۵ - علت ناشنوا شدن ۶ - منصب قضاوت ۷ - سفر به ری ۸ - دعوت به اسلام ۹ - صلح با جستان ۱۰ - لشکر کشی به طبرستان ۱۱ - علت شکست ۱۲ - فتح طبرستان ۱۳ - بیعت مردم ۱۴ - فتح دوباره طبرستان ۱۵ - کناره گیری کردن از امور سپاه ۱۶ - پسران حسن در منابع زیدی ۱۷ - وفات ۱۸ - مذهب ۱۹ - فرزندان ۲۰ - فضایل ۲۱ - شاگردان ۲۲ - آثار ۲۳ - فهرست منابع ۲۴ - پانویس ۲۵ - منبع ۱ - نسبنسب وی با سه واسطه به عمرالاشرف، فرزند امام زینالعابدین علیهالسلام، میرسد. وی جدّ مادری علمالهدی [۱]
کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸.
و شریفرضی، و مادرش کنیزی خراسانیتبار بود.۲ - تولدحسن در حدود سال ۲۳۰ در مدینه به دنیا آمد. [۲]
ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲.
[۳]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
از آغاز زندگی او اطلاع روشنی در دست نیست.۳ - زهد و مرتبه علمیبه نوشته علمالهدی [۴]
علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
مرتبه علمی و زهد و فقاهت او برای همه معلوم بوده است. ابوطالب هارونی، مشهور به ناطق بالحق (متوفی ۴۲۴)، [۵]
علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
نیز از دانش گسترده و زهد و عبادت او خبر داده و افزوده است که وی نزد مشایخ کوفه و دیگر شهرها درس خواند و از آنان روایت کرد و آنان نیز از او روایت کردند، از جمله ابوجعفر محمد بن منصور مرادی، شاگرد قاسم بن ابراهیم رَسّی؛ بشربن عبدالوهاب اموى؛ برادر حسناطروش، حسین بن علی مشهور به حسین الشاعر، که ظاهرآ حسن اطروش از طریق او کتاب المسائل علی بن جعفر عُریضی را روایت کرده است؛ و عالم و محدّث مشهور امامی احمد بن محمد بن عیسی قمی. [۶]
حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۶، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۷]
حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۵۸، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۸]
حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۶۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۹]
حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۲، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۱۰]
حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۷۵، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
[۱۱]
ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، ج۲، ص۱۱۱۳، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
[۱۲]
ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۲، ص۱۷۷، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
۴ - سفر به طبرستانحسن اطروش در دوران حسن بن زید بن محمد، از فرزندزادگان امام حسن علیهالسلام و معروف به داعی کبیر، به طبرستان مهاجرت کرد و پس از مرگ حسن بن زید در ۲۷۰، به برادر او محمد بن زید پیوست. [۱۳]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۱۴]
احمد بن عبداللّه جنداری، (تراجم الرجال المذکورة فی شرح الازهار)، ج۱، ص۴۶، در ابنمفتاح، المنتزع المختار منالغیثالمدرار، المعروف بشرح الازهار، صعده، یمن ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
آنگاه برای دعوت مردم به سوی محمد بن زید، پنهانی به خراسان سفر نمود.۵ - علت ناشنوا شدنرافع بن هَرْثمه (والی خراسان) پس از کشته شدن احمد بن عبداللّه خُجُستانی، با اطلاعیافتن از این امر، او را زندانی کرد و بر آن شد که با شکنجه، اسامی یارانش را به دست آورد. در نتیجه ضربات تازیانه ، بر شنوایی حسن بن علی صدمه وارد شد و از اینرو به اطروش (ناشنوا) و اصمّ شهرت یافت. [۱۷]
ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲.
[۱۸]
ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت.
[۱۹]
ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱.
اما به نوشته ناطقبالحق [۲۰]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
به نقل از یکی از مؤلفان) و نیز محلی، [۲۱]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۵۶، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
دستگیری و شکنجه حسن اطروش به دستور احمد بن عبداللّه خجستانی، حاکم نیشابور (مقتول در ۲۶۸)، و بنابراین در زمان حسن بن زید بوده است.در هر صورت، وی با کمک محمد بن زید از زندان رهایی یافت و نزد او بازگشت. [۲۲]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۲۳]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ص۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
حسن اطروش به سبب مقام علمی و فضل بسیار، نزد حسن بن زید و محمد بن زید محترم بود، اما کارگزار این دو نبود، فقط گاهی تقسیم پول بین علویان را به او میسپردند.۶ - منصب قضاوتوی مدت کوتاهی، به اکراه ، منصب قضا را برعهده گرفت. [۲۴]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
[۲۵]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ۵۰ـ۵۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۲۶]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۴، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
۷ - سفر به ریپس از شکست و کشته شدن محمد بن زید در ۲۸۷ در جرجان، که حسن اطروش نیز با وی همراه بود، حسن از طریق دامغان به ری رفت و از آنجا به دعوت جَستان بن وهسودان، پادشاه دیلم (جستانیان)، که با اطروش سابقه دوستی داشت، راهی دیلمان شد. [۲۷]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۲، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۲۸]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۶۷، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
جَستان که با وی بر پایبندی به دیانت و دوری گزیدن از گناه عهد بسته بود، او و خانوادهاش را پناه داد و با او بیعت کرد.آن دو یک بار در ۲۸۹ و بار دیگر در ۲۹۰، به طبرستان لشکر کشیدند، اما کاری از پیش نبردند [۲۹]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۳۰]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۲، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
.۸ - دعوت به اسلامحسن اطروش در دیلم مستقر شد و مردم ناحیه دیلمان را به اسلام فراخواند، [۳۱]
مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰.
سپس وارد گیلان شد و اسلام را به آنان عرضه کرد و گروه بسیاری در مشرق سپیدرود (گیلانِ بیهپیش) مسلمان شدند [۳۲]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۳۳]
علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
[۳۴]
عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۰۹، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۳۵]
مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، ج۱، ص۱۸۴، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
نارضایی بومیان از ملوکشان، در رویآوردن مردم به حسن اطروش نقش مهمی داشت. وی پس از آن، برای نخستین بار مدعی امامت شد و به رسم علویان، قَلَنْسوه (کلاه دراز) برسرگذاشت و لقب الناصر للحق را اختیار کرد. [۳۶]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۳، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۳۷]
محمد بن عمر فخررازی، الشجرةالمبارکة فی انساب الطالبیة، ج۱، ص۱۲۳، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۹.
وی در این هنگام جستان بن وهسودان را، به دلیل شرابخواری و پایبند نبودن به شرع، ترک کرد و بعدها، با گرفتن عهد اکید از جستان در تقید به شرع ، بار دیگر با او همکاری نمود. [۳۸]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، ج۱، ص۵۳، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۳۹]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۳ـ۲۴، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
۹ - صلح با جستانبه نوشته ابنواصل، مؤلف تاریخ صالحی، [۴۰]
ابنواصل، «من کتاب تاریخالصالحی»، ج۱، ص۴۷۴، در الانتخابات البهیة: من الکتب العربیة و الفارسیة و الترکیة فیما یتعلق بتواریخ طبرستان و کیلان و جغرافیا تلک النواحی المرعیة، چاپ برنهارد دورن، پترزبورگ ۱۲۷۴.
بین جستان و حسن اطروش چند جنگ روی داد، ولی سرانجام جستان با حسن صلح و بیعت کرد.اشعار اطروش درباره پیمان جستان موجود است. [۴۱]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۶۰، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
حسن پس از این موفقیت، مرزهای غربی قلمرو خود را امنیت بخشید. [۴۲]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۴ـ۲۵، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۴۳]
محمد بن حسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۰۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۸ش.
ناکامی او در سلطه بر طبرستان سبب گردید که بار دیگر به دیلمان و گیلان بازگردد. از آن پس، وی برای حفظ گیلانِ بیهپیش، مدتی از سال را در هوسَم (رودسر کنونی) و بقیه آن را در گیلاکُجانِ دیلمان اقامت کرد. [۴۴]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، چاپ عبداللّه حوثی، تتمیم آملی، ص۶۰۴، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
[۴۵]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۳، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
آملی [۴۶]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
و مسعودی [۴۷]
مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۰.
به [مسجد [|مساجدی]] اشاره کردهاند که اطروش در این مدت بنا کرد. [۴۹]
احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنونالادب، ج۲۶، ص۹، قاهره (۱۹۲۳) ـ ۱۹۹۰.
۱۰ - لشکر کشی به طبرستانحسن اطروش بار دیگر برای فتح طبرستان کوشید. وی در ۲۹۳ لشکری به فرماندهی پدر ماکانِ کاکی و پدر فیروزان به طبرستان فرستاد. ابوالعباس عبداللّه بن محمد، حاکم طبرستان، این سپاه را شکست داد و شمار زیادی از ایشان، از جمله ماکانِ کاکی و فیروزان، به قتل رسیدند و بقیه سپاهیان به دیلمان گریختند. [۵۰]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۶، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۵۱]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
[۵۲]
محمد بن حسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان، ج۱، ص۱۰۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۸ش.
علی بن بلال آملی، [۵۳]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۶ـ۶۰۷، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
گذشته از ذکر کوششهای حسن اطروش برای فتح طبرستان، به دیگر لشکرکشیهای او اشارهای کوتاه نمودهاست. بنابراین گزارش، حسن افزون بر سه تهاجمی که برای فتح آمل نمود، دوبار به مناطق دیگر یورش برد. آملی درباره هدف حسن از سفرهای جنگی و مناطقی که به آنها حمله کرده بود، توضیح نداده است.۱۱ - علت شکستعلت ناکامی حسن در فتح طبرستان را باید در سیاست ابوالعباس عبداللّه در قبال دیلمیان و اهالی طبرستان جستجو نمود. او گذشته از رفتار خوب با مردم طبرستان، با اکرام و احسان به علویان مهاجر به این ولایت، ایشان را با خود همراه ساخت و از سران دیالمه با دادن هدایایی دلجویی کرد. این اقدامات ابوالعباس، وضع داخلی رویان و طبرستان را برای پذیرش حسن اطروش نامساعد کرد و دیلمیان نیز از همکاری با او در حمله به طبرستان سر باز زدند. اما احمد بن اسماعیل سامانی پس از چندی ابوالعباس را عزل کرد و سلّام نامی را در ۲۹۷ به جای او به حکومت طبرستان فرستاد. [۵۵]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۵ـ۲۶۶، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
سلّام در دوران کوتاه حکومتش، روشی برخلاف ابوالعباس در پیش گرفت.وی هدایای سران دیالمه را قطع کرد و این کار موجب از سرگیری یورشهای دیلمیان به طبرستان شد؛ البته او موفق شد دیلمیان را هزیمت دهد، [۵۷]
میرخواند، ج۴، ص۳۸.
اما در برابر شورش اهالی آمل کاری از پیش نبرد و از شهر اخراج گردید.بدین ترتیب، احمد بن اسماعیل سامانی مجبور شد بار دیگر ابوالعباس عبداللّه را به حکومت طبرستان اعزام نماید. [۵۸]
مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۱.
[۵۹]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۶، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
۱۲ - فتح طبرستانپس از مرگ ابوالعباس در صفر ۲۹۸، محمد بن ابراهیم صَعْلوک، حاکم ری ، به دستور امیر سامانی به طبرستان رفت و حکومت آنجا را برعهده گرفت. او نیز رسوم ابوالعباس را تغییر داد و هدیه دادن به رؤسای دیلم را قطع کرد این امر موجب نارضایی سران دیلمیان شد. حسن اطروش از این فرصت بهره جست و آنان را بر ضد محمد بن ابراهیم صعلوک برانگیخت. [۶۱]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۸ـ۲۶۹، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
با گردآمدن گیلها و دیلمیان، وی در جمادیالآخره ۳۰۱، [۶۲]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۳، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
برای سومین بار، عازم فتح طبرستان شد. [۶۳]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۲۶ـ۲۷، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۶۴]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
گزارشی از این حوادث را ابناسفندیار [۶۵]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۸ـ۲۶۹، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
و منابع زیدی آوردهاند. [۶۶]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۴، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۶۷]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۰ـ۷۱، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
از گزارش گردیزی [۶۸]
عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
میتوان دریافت که حسن اطروش پس از محاصره چالوس (شالوس) و پیش از فتح آن شهر، به سوی آمل شتافته است. محمد بن ابراهیم صعلوک پس از شکست، به آمل گریخت و از راه جرجان به ری رفت.حسن در آمل، مشایخ و فقها را مجاب کرد که از سامانیان حمایت نکنند. [۶۹]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۴، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
[۷۰]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۵، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
از اینرو، در غیاب عامل سامانیان، او در جمادیالآخره ۳۰۱ برای ورود به آمل با مشکلی مواجه نگشت. [۷۱]
حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهمالصلوة و السلام، ج۱، ص۱۷۴ـ۱۷۵، برلین ۱۳۴۰.
[۷۲]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۳، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
[۷۳]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۶۹، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
۱۳ - بیعت مردمبعد از استقرار حسن اطروش در آمل، عبداللّه بن حسن عقیقی، از علویان ساری، مردم را به بیعت با وی دعوت نمود و با گروهی بیشمار به او پیوست. آنگاه، حسن دستهای از گیلها و دیلمیان را با عقیقیِ مذکور، به نبرد با شهریار بن بادوسبان فرستاد. در این نبرد، عقیقی شکست خورد و به قتل رسید. محمد بن عبداللّه عُزَیر، برای مقابله با حسن اطروش، از بخارا به طبرستان اعزام شد. وی چهل روز در طبرستان اقامت کرد. [۷۴]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
هرچند ابناسفندیار از اقدامات محمد بن عبداللّه سخنی به میان نیاورده، اما با توجه به سکهای که از امیر نصر بن احمد سامانی در سال ۳۰۲ در آمل ضرب شده است میتوان دریافت که محمد بن عبداللّه موفق به تسخیر آمل گردیده است.۱۴ - فتح دوباره طبرستانحسن از آمل به چالوس رفت و مجدداً به آمل بازگشت و بر آن شهر و طبرستان استیلا یافت. بهنظر میرسد که او در سفرش به چالوس موفق شد گروهی از گیل و دیلم را به خدمت خود درآورد و با کمک ایشان قوای سامانیان را از آمل اخراج کند. وی پس از چیرگی دوباره بر آمل، پسرش ابوالقاسم جعفر را حاکم ساری (ساریه) کرد، که موجب رنجش فرمانده لشکرش، حسن بن قاسم بن حسن، از علویان حسنی، گردید. [۷۶]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۷، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۷۷]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۲، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
از گفته ابناسفندیار [۷۸]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۰، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
چنین برمیآید که حسن اطروش برای بهبود مناسباتش با صاحبان اراضی نیز اقداماتی کرد، از جمله در هنگام گرفتن خراج خواست بهجای نظام مالیاتی قدیم، دهیک ( زکات ) اخذ کند، اما در پی مخالفت با این روش، همان شیوه کهن را اجرا کرد. با این حال، خصومت اشراف زمیندار بومی با او ادامه یافت.درخواستهای هرمزدکامه (صاحب تمیشه) و شروین بن رستم از حکومت بخارا موجب گردید که امیرنصر سامانی، الیاس بن محمد بن یسَع را برای فتح طبرستان اعزام کند. اما الیاس در فتح ساری ناکام ماند و با ابوالقاسم جعفر صلح کرد و این امر به مصالحه شروین بن رستم با حسن اطروش انجامید. [۷۹]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۰ـ۲۷۲، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
[۸۰]
ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۳۰۴، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران ۱۳۴۵ش.
بدین ترتیب، استیلای حسن اطروش بر طبرستان تثبیت شد.۱۵ - کناره گیری کردن از امور سپاهحسن اطروش از آن پس بیشتر به نماز و عبادت پرداخت و از امور سپاه کناره گرفت و آنها را به حسن بن قاسم سپرد، که نارضایی پسران حسن اطروش را در پیداشت. متقابلاً حسن بن قاسم در جلب نظر بزرگان و رجال کوشید. منابع زیدی به محبوبیت حسن بن قاسم، به دلیل زهد او، تصریح نمودهاند. ۱۶ - پسران حسن در منابع زیدیهمین منابع اشاره کردهاند که پسران حسن اطروش اهل سَداد نبودند [۸۱]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۰ـ۳۳، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۸۲]
ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ج۱، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱.
[۸۳]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
از اینرو، مردم متدین به حسن بن قاسم تمایل داشتند.جایگاه پسران حسن اطروش نزد پدر و خطری که از جانب ایشان متوجه حسن بن قاسم بود، موجب بیم حسن بن قاسم از حسن اطروش گشت، به طوری که او را در قلعه لاریجان زندانی کرد. این اقدام، با واکنش منفی اهالی آمل مواجه شد و گروهی از سپاهیان اطروش، به فرماندهی لیلی بن نعمان، نیز به طرفداری از اطروش برخاستند که به آزادی او و فرار حسن بن قاسم انجامید. [۸۴]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۶۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۸۵]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
[۸۶]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۲، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
حسن بن قاسم به گیلان رفت و، با لقب داعیصغیر، مدعی امامت شد و گروهی از گیلها با او بیعت کردند. [۸۷]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
مسعودی [۸۸]
مسعودی، مروج (بیروت)، ج۵، ص۲۶۱.
به مناسبات حسن اطروش با حسن بن قاسم اشارهای کوتاه کرده است.به نوشته او، بین آنان بر سر طبرستان جنگها رخ داد. سرانجام، با دخالت علویان، قرار شد که حسن بن قاسم نزد حسن اطروش بازگردد و از سوی او ولیعهد و فرمانده سپاه گردد. حسن اطروش به این قرار عمل کرد و نوه خود را به همسری حسن بن قاسم درآورد و او را در سال ۳۰۳ به حکومت جرجان رساند. [۸۹]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۱۵۵، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۹۰]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۱، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
[۹۱]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
۱۷ - وفاتحسن اطروش پس از سه سال و سه ماه حکومت، در ۲۵ شعبان ۳۰۴ [۹۲]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
[۹۳]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۶۱، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۹۴]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۷۸، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
در شهر آمل درگذشت [۹۵]
ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، ج۱، ص۳۳، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷.
[۹۶]
حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهمالصلوة و السلام، ج۱، ص۱۷۵، برلین ۱۳۴۰.
[۹۷]
ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ج۱، ص۳۲ـ۳۳، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت
.وی را در خانه قاسم بن علی در شهر آمل به خاک سپردند. [۹۸]
محمدتقی دانشپژوه، «دو مشیخه زیدی»، ج۱، ص۱۸۵، در نامه مینوی، زیرنظر حبیب یغمائی و ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۰ش.
قبر او مورد توجه زیدیان بود و ابناسفندیار [۹۹]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۷، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
در قرن هشتم گفته که مرقد او زیارتگاه مردم و محل مجاورت اهل زهد است. این مزار اکنون نیز محل شناختهشدهای در آمل است.وی در این شهر مدرسهای نیز بنا کرده بود که تا روزگار ظهیرالدین مرعشی باقی بوده است. [۱۰۰]
ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۱۴۸، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران ۱۳۴۵ش.
۱۸ - مذهبزیدی یا امامی بودن حسن اطروش از همان زمان محل منازعه بوده است. شریف مرتضی علمالهدی، [۱۰۱]
علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
ضمن اشاره به اینکه اسلام را حسن اطروش در دیلم منتشر کرد و مردم به وسیله او از گمراهی و جهالت رستند، افزوده است که وی بر مذهب امامیه بود و او ــ که خود نواده اُطروش است ــ رساله ناصریات را نیز براساس یکی از آثار فقهی وی تدوین کرده است.نجاشی [۱۰۲]
احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۵۷، چاپ موسی شبیریزنجانی، قم ۱۴۰۷.
نیز بهصراحت او را امامی خوانده (کان یعتقدُ الإمامةَ) و در فهرست آثار وی از کتاب أنساب الائمة و موالیدهم إلی صاحبالامر علیهمالسلام نام برده است. [۱۰۳]
عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۲۹۱ـ۲۹۲، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ.
بعدها افندیاصفهانی، [۱۰۴]
عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ج۱، ص۲۷۷، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ.
[۱۰۵]
عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ج۱، ص۲۹۲ـ۲۹۳، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ.
ضمن امامی شمردن او، از شیخبهائی نقل کرده که وی حسن اطروش را امامیمذهب میدانسته است.مادلونگ هم ــضمن اشاره به اینکه عقاید و شعائر دینیای که حسن اطروش به مردم تعلیم میداد، تا اندازهای با تعالیم قاسم بن ابراهیم رَسّی (پیشوای زیدیانی که در گذشته در دیلم به این مذهب درآمده بودند) فرق داشت ــ گفته است که آرای او در کلام و فقه به امامیه نزدیک بوده است. مؤید دیگر بر نزدیکی آرای فقهی حسن اطروش به امامیه، عقیده او به تقیه است، که در فقه زیدیه پذیرفته نشده است. [۱۰۶]
حسن اطروش، البساط، ج۱، ص۶۹، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
در هر صورت، از مکتب فقهی اطروش به ناصریه نیز یاد شده است [۱۰۷]
محسن بن محمد حاکم جشمی، «الطبقتانالحادیة عشرة و الثانیة عشرة من کتاب شرحالعیون»، ج۱، ص۳۷۴، در قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، چاپ فؤادسید، تونس.
[۱۰۸]
ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، ص۳۰۸، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱.
[۱۰۹]
ابنمرتضی، کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، ج۱، ص۹۲، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸.
۱۹ - فرزنداناز فرزندان حسن اطروش، از چهار پسر به نامهای محمد، ابوالحسین احمد، [۱۱۰]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۴، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
ابوالحسن علی و ابوالقاسم جعفر و نیز چهار دختر [۱۱۱]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۴ـ ۵۵، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
نام برده شده است. نسب شریف مرتضی و شریفرضی از طرف مادر به ابوالحسین احمدــ که در منابع، به امامی بودن او تصریح شده است [۱۱۲]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۷، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
[۱۱۳]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۷۳، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
[۱۱۴]
ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۱، ص۲۶۴، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
ــ و از او به حسن اطروش میرسد. [۱۱۵]
علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، ج۱، ص۶۲ـ۶۳، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
حسن اطروش از نظر بسیاری، فرمانروایی برجسته به شمار میرفت. طبری ، تاریخنگارِ همروزگار وی، که خود از مردم آمل بود، او را به سبب اجرای عدالت و حسن رفتار ستوده است. [۱۱۷]
سمعانی، الانساب، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵.
به نوشته ابوریحان بیرونی ، [۱۱۸]
ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة، ج۱، ص۲۴۲.
حسن اطروش نظام کدخدایی را که فریدون بنا نهاده بود برانداخت و از نو اشتراک سرکشان با دیگر مردمان را در نظام کدخدایی برقرار کرد.دیلمی [۱۱۹]
محمد بن احمد دیلمی، کتاب قواعد عقاید آل محمد (ص)، ج۱، ص۵۵۹، نسخه عکسی در مجموعه طاووس یمانی، ش ۶۱، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی.
حسن اطروش را در زمره یکی از مجددان سده چهارم برشمرده است.۲۰ - فضایلوی شاعر و ادیب و فقیه بود. [۱۲۰]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۴ـ۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
[۱۲۱]
عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، ج۱، ص۳۱۰ـ۳۱۴، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۲۲]
ابنطقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ج۱، ص۲۷۹، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ش.
[۱۲۳]
صفدی، الوافی، ج۱۲، ص۱۱۱ـ۱۱۲.
کتابهای بسیاری نیز به او نسبت دادهاند. او مجالس مناظره با عالمان و فقیهان و همچنین مجالسی برای مطالعه در حدیث برگزار میکرد. [۱۲۴]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۵۶، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
۲۱ - شاگرداناز میان شاگردان متعدد وی، ابوعبداللّه ولیدی برخی از سخنان و احادیث املا شده او را در کتابی بهنام الألفاظ گردآوری کرده که تا قرن پنجم موجود بوده است. [۱۲۵]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، ج۱، ص۱۲۵، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
ابوطالب یحیی بن حسین هارونی نیز در امالی خود ظاهراً دو امالی حسن اطروش، یا امالی او را به دو طریق از شاگردان اطروش، در اختیار داشته و مطالبی از آن نقل کرده است. [۱۲۶]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، ج۱، ص۱۳۵، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
[۱۲۷]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، ج۱، ص۱۳۹، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
از دیگر شاگردان مشهور حسن اطروش، ابوالحسن علی بن مهدی مامطیری (مؤلف کتاب نزهةالابصار) و حسین بن هارون حسینی (عالم امامی ساکن در آمل) بودند. [۱۲۸]
ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۲، ص۲۲۱ـ ۲۲۲، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
یکی از زیدیان طبرستان درباره اخبار و احوال ناصر اطروش کتابی نوشته بوده که نسخهای از آن را علی بن بلال آملی داشته [۱۲۹]
احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، تتمیم آملی، ص۶۰۵، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
و این کتاب تا قرن هشتم موجود بوده است.ابنطاووس [۱۳۰]
ابنطاووس، فرج المهموم فی تاریخ علماءالنجوم، ج۱، ص۱۷۵ـ۱۷۶، نجف ۱۳۶۸، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
از کتاب دیگری در اخبار اطروش که در اختیارش بوده، یاد کرده و مطلبی از آن نقل نموده است.در منابع زیدی ، قول به جواز دو امام در یک زمان، به عنوان نظر خاص حسن اطروش نقل شده است، که قیامش در طبرستان همزمان با تأسیس دولت الهادی الیالحق یحیی بن حسین (متوفی ۲۹۸)، بنیانگذار سلسله زیدیانِ یمن، بود. [۱۳۱]
یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، ج۱، ص۴۳، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۱۳۲]
حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، ج۲، ص۴۳ـ۴۴، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
۲۲ - آثارآثار حسن اطروش را افزون بر سیصد کتاب دانستهاند، که محلّ تردید است. [۱۳۳]
حسن اطروش، الاحتساب، چاپ عبدالکریم احمد جدبان، صعده، یمن ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
[۱۳۴]
مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، ج۱، ص۱۸۶، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷.
ابنندیم [۱۳۵]
ابنندیم (لایپزیگ)، ج۱، ص۱۹۳.
تألیف صد کتاب را به او نسبت داده و خود برخی از آنها را که دیده یاد کرده است. [۱۳۶]
حسن اطروش، الاحتساب، مقدمه جدبان، ص۱۵ـ۱۶، چاپ عبدالکریم احمد جدبان، صعده، یمن ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲.
[۱۳۷]
علی موسوینژاد، تراثالزیدیة، ج۱، ص۶۹، قم ۱۳۸۴ش.
نجاشی [۱۳۸]
احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۵۷، چاپ موسی شبیریزنجانی، قم ۱۴۰۷.
به چند اثر او اشاره کرده است.از میان نوشتههای متعدد او، [۱۳۹]
محمد بن احمد دیلمی، کتاب قواعد عقاید آل محمد (ص)، ج۱، ص۴۵، نسخه عکسی در مجموعه طاووس یمانی، ش ۶۱، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی.
عبدالکریم احمد جدبان کتابهای البساط (صعده ۱۴۱۸) در کلام و عقیده زیدیان و کتاب الاحتساب (صعده ۱۴۲۳) درباره حِسْبه را به چاپ رسانده است.عالمان زیدی به تدوین آرای فقهی حسن اطروش و نگارش شروح بر کتابهای او علاقه فراوانی داشتهاند، که از جمله آنهاست: کتاب الحاصر فی فقه الناصر، تألیف ابوالحسین هارونی (متوفی ۴۱۱) [۱۴۰]
ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، ج۳، ص۲۲۰، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
الموجز، نوشته ابوالقاسم بستی؛ و از همه مهمتر کتاب الابانة، نوشته ابوجعفر محمد بن یعقوب هوسمی (متوفی ۴۵۵).شرحنویسی بر کتاب الابانة، در میان زیدیان ناصری گیلان بسیار متداول بوده است [۱۴۱]
عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، ج۱، ص۲۸۰، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ.
که حکایت از اهمیت این اثر در تدوین فقه حسن اطروش دارد.از کتاب الابانة چندین نسخه خطی باقیمانده است. [۱۴۲]
ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، ج۲، ص۱۱۱۴، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
در نیمه دوم سده هفتم، علی بن ابیجعفر پیرمرد دیلمی کتابی نوشت با عنوان المُغنی فی رؤوس مسائل الخلاف بین الامام الناصرللحق و سائر فقهاء اهلالبیت، درباره آرای حسن اطروش، که در این اثر اختلاف آرای او را با دیگر علویان و [مذهب|مذاهب]] چهارگانه اهل سنّت بیان کرده است. بعدها ابوالفضل جعفر بن محمد بن حسین (متوفی ۳۵۰) ــ که پدرش، محمد الفارس، داماد ناصر اطروش بود [۱۴۳]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۰۲، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش.
ــ در هوسم امارتی محلی تشکیل داد که به امارت محلی خاندان ثائریان شهرت دارد و افرادی از این خاندان، امارت شهر هوسم را، که یکی از مهمترین مراکز قدرت پیروان ناصریه بود، بیش از یک سده در اختیار داشتهاند. [۱۴۴]
یحیی بن حسین شجری، سیرةالامام المؤید بالله احمد بن الحسینالهارونی، ج۱، ص۵۲، چاپ صالح عبداللّه احمد قربان، صنعا ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
[۱۴۵]
یحیی بن حسین شجری، سیرةالامام المؤید بالله احمد بن الحسینالهارونی، ج۱، ص۶۴ـ۶۶، چاپ صالح عبداللّه احمد قربان، صنعا ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
۲۳ - فهرست منابع(۱) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت. (۲) ابن ابیالرجال، مطلعالبدور و مجمعالبحور فی تراجم رجال الزیدیة، چاپ عبدالرقیب مطهر محمد حجر، صعده، یمن ۱۴۲۵/۲۰۰۴. (۳) ابناثیر، الکامل فی التاریخ. (۴) ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۲۰ش. (۵) ابنطاووس، فرج المهموم فی تاریخ علماءالنجوم، نجف ۱۳۶۸، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش. (۶) ابنطقطقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۶ش. (۷) ابنعنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، چاپ محمدحسن آل طالقانی، نجف ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱. (۸) ابنمرتضی، کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، (بیروت) ۱۹۸۸. (۹) ابنندیم (لایپزیگ). (۱۰) ابنواصل، «من کتاب تاریخالصالحی»، در الانتخابات البهیة: من الکتب العربیة و الفارسیة و الترکیة فیما یتعلق بتواریخ طبرستان و کیلان و جغرافیا تلک النواحی المرعیة، چاپ برنهارد دورن، پترزبورگ ۱۲۷۴. (۱۱) ابوریحان بیرونی، الآثارالباقیة. (۱۲) عبداللّه بن عیسی افندیاصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ. (۱۳) محمد بن حسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۸ش. (۱۴) ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۱/۱۹۶۲. (۱۵) احمد بن عبداللّه جنداری، (تراجم الرجال المذکورة فی شرح الازهار)، در ابنمفتاح، المنتزع المختار منالغیثالمدرار، المعروف بشرح الازهار، صعده، یمن ۱۴۲۴/۲۰۰۳. (۱۶) محسن بن محمد حاکم جشمی، «الطبقتانالحادیة عشرة و الثانیة عشرة من کتاب شرحالعیون»، در قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، چاپ فؤادسید، تونس. (۱۷) حسن اطروش، الاحتساب، چاپ عبدالکریم احمد جدبان، صعده، یمن ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲. (۱۸) حسن اطروش، البساط، چاپ عبدالکریم احمدجدبان، صعده، یمن ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷. (۱۹) احمد بن ابراهیم حسنی، المصابیح، چاپ عبداللّه حوثی، صنعا ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲. (۲۰) مجدالدین حسنی مؤیدی، التُّحَفُ شرحالزُّلَف، صنعا ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷. (۲۱) حمزة بن حسن حمزه اصفهانی، کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهمالصلوة و السلام، برلین ۱۳۴۰. (۲۲) محمدتقی دانشپژوه، «دو مشیخه زیدی»، در نامه مینوی، زیرنظر حبیب یغمائی و ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۰ش. (۲۳) محمد بن احمد دیلمی، کتاب قواعد عقاید آل محمد (ص)، نسخه عکسی در مجموعه طاووس یمانی، ش ۶۱، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی. (۲۴) سمعانی، الانساب. (۲۵) یحیی بن حسین شجری، سیرةالامام المؤید بالله احمد بن الحسینالهارونی، چاپ صالح عبداللّه احمد قربان، صنعا ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳. (۲۶) ابراهیم بن قاسم شهاری، طبقات الزیدیة الکبری، قسم۳: بلوغالمراد الی معرفة الاسناد، چاپ عبدالسلام وجیه، عمان ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱. (۲۷) ابراهیم بن هلال صابی، کتاب المنتزع من الجزء الاول من الکتابالمعروف بالتاجی فی اخبارالدولة الدیلمیة، در اخبار ائمة الزیدیة فی طبرستان و دیلمان و جیلان، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیة، ۱۹۸۷. (۲۸) صفدی، الوافی. (۲۹) طبری، تاریخ (بیروت). (۳۰) علی بن حسین علمالهدی، مسائلالناصریات، تهران ۱۴۱۷/ ۱۹۹۷. (۳۱) محمد بن عمر فخررازی، الشجرةالمبارکة فی انساب الطالبیة، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۹. (۳۲) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش. (۳۳) حُمید بن احمد محلّی، الحدائق الوردیة فی مناقب ائمة الزیدیة، چاپ مرتضی بن زید محطوری حسنی، صنعا ۱۴۲۳/۲۰۰۲. (۳۴) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ محمدحسین تسبیحی، تهران ۱۳۴۵ش. (۳۵) مسعودی، مروج (بیروت). (۳۶) عبداللّه بن حمزه منصورباللّه، کتابالشافی، صنعا ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۳۷) علی موسوینژاد، تراثالزیدیة، قم ۱۳۸۴ش. (۳۸) میرخواند. (۳۹) یحیی بن حسین ناطقبالحق، الافادة فی تاریخ الائمةالسادة، چاپ محمدکاظم رحمتی، تهران ۱۳۸۷ش. (۴۰) یحیی بن حسین ناطقبالحق، تیسیرالمطالب فی امالی الامام ابیطالب، لمخرجه و راویه جعفر بن احمد بن عبدالسلام، چاپ یحیی عبدالکریم فضیل، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵. (۴۱) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیریزنجانی، قم ۱۴۰۷. (۴۲) احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنونالادب، قاهره (۱۹۲۳) ـ ۱۹۹۰. ۲۴ - پانویس
۲۵ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ناصر اطروش»، شماره۶۱۳۱. ردههای این صفحه : تراجم | علویان طبرستان
|